هلیا  جونهلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره
رونیا جونرونیا جون، تا این لحظه: 9 سال و 30 روز سن داره

هلیا خورشید زندگیمون

مهمونی خونه مریم جون

    نازنین چند روز پیش  رفتیم خونه مریم جونی دوست دوران دانشگاه مامانی از کربلا اومده بودند الهی قسمت ما هم به زودی بشه توهم کلی بهت خوش گذشت با پسر مهربونشون طاها جون و برادرزاده اون یکی دوست مامانی آیناز خانوم کلی بازی کردی  و بهت خوش گذشت  ماهم کلی باهم صحبت کردیمو دیدارها تازه شد کلا  تو مهمونی خیلی ماهی کاری زیاد به من نداریو میری بازی میکنی الهی قربونت برم کلا عزیز دل مامانی حالا عکسای تو طاها و آیناز جونو میذارم یادگاری واست بمونه. ...
11 بهمن 1392

هلیا جونی و حمام کردن

ل مه هلیا جونم خیلی ماهی وقتی میریم حموم الهی قربونت برم که خیلی همکاری میکنی آب بازیو خیلی دوست داری  خیلی معصومانه تو وانت میشینیو منتظری با صابون تنتو بشورم یکم بازی میکنی بعدشم ادامه کار منم کلی شعر واست میخونم خیلی دوست داری مخصوصا ٔآهویی دارم خوشگله روبعد نوبت سرت که میشه کوچولوتر که بودی دوست نداشتی این قسمتش گریه میشدی ولی الان که واسه خودت خانمی شدی فدات بشم وقتی آب میریزم روسرت یکم میترسی ولی دیگه گریه نمیکنی منم دخملمو آروم میشورمو بعد شستنم کلی باهم شلپ شلوپ آب بازی میکنیمو تو کلی خوشت میادو خنده ازته دلت منو دیوونه میکنه ای جونم که از بودن باتو چقد لذت میبرم ای خدا جونم هلیا جونم همیشه سلامتو شاد باشه دوست دارم...
11 بهمن 1392

مادرانه...

هميشه برايت خواهم نوشت تا وقتي جان در تن دارم برايت خواهم ماند قدرت عشق اينگونه است كه از ذهني خسته كلماتي زيبا تراووش كند براي شيرين ترين مخلوق خدا . كودك شيرينم گويي خداوند تو را با حوصله و دقت بسيار نقاشي كرده و  در وجود نرم و نازكت زندگاني دميده . تپش قلب مهربان تو زيباترين آهنگ زندگي من است اينجا را تبديل ميكنم به خانه اميد و آرزو و خاطرات خاطراتي كه هيچ گاه به دست فراموشي سپرده نخواهند شد   ...
9 بهمن 1392

این روزهای هلیا جونی

عشقم دختر نازم این روزها که تو بیست ماهگی هستی خیلی شیرین زبونو بانمک شدی همش دلبری میکنی با این سن کمت هرکسی واست کاری انجام میده سریع میگی ممون یا مسی  وای که همه چقد تعجب میکنن قربون این دخمل مودبم برم  دیگه اینکه همش دوست داری با باباجونو مامان جون ودایی هات بازی کنی مخصوصا توپ بازی و اون خنده های از ته دلت آدمو دیوونه میکنه عزیززمی  و  دهمین مرواریدتم  در اومد دندون نیش بالا سمت راست  خیلی خوشحالم که تورو دارم  انقد عاطفیو احساسی هم هستی  همش تا منو بابایی میگیم جاییمون درد میکنه سریع میگی ماسا بعد شروع میکنی به ماساژ با اون دستای کوچولوت. مامانی همیشه انقد مهربون بمون. بعد کتاب...
3 بهمن 1392

دختر نگو بلا بگو

  من یک دخترم خالقم به نامم سوره نازل کرد من یک دخترم... در تقویم  روزی به نامم ثبت کردند... با تمام مردانگی هایت هیچگاه نمیتوانی بفهمی رنگ  صورتی برایم یک دنیاست ... نمیتوانی بفهمی عشق به لاک قرمز را... گریه کردن  بدون خجالت... نماز با چادر سفید... درک کردنش درتوانت نیست منم لیلای عشق  و زلیخای انتظار... من دخترم... چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم...         ...
2 بهمن 1392

دختر یعنی عشق

دختر داشتن قشنگه... دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی دختر داشتن یعنی کمدی پر از لباسای خوشرنگ دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسکای ریز و درشت دختر داشتن یعنی پچ پچ های شبانه مادر ودختری کنار یه تخت کوچیک صورتی دختر داشتن یعنی یه کشو پر ازگل سرهای رنگی رنگی دختر داشتن یعنی لاک های رنگ و وارنگ خنده های از ته دل،موهای بلند،دامن های زیباو... در یک کلام دختر داشتن یعنی عشق... ازت ممنونم که دختر شدی ممنونم خدا که بهم دختر دادی ...
1 بهمن 1392